بسمه تعالی

دیانت چه ربطی به سیاست دارد؟!!

علی اصغرباقری

http://www.arzeshnews.com


اگر نگاهی گذرا در طول تاریخ تا به امروز داشته باشیم به این نکته خواهیم رسید که تلاش های فراوانی شده تا به دین مداران القاء کنند که دیانت از سیاست جداست و اصلاً به دنبال سیاست بودن مغایر با دین داری است. این باور در برادران اهل سنت بیشتر جا افتاده و در شیعیان هم که خود را پیرو مکتب سرخ حسینی می دانند رسوخ کرده و در حال نهادینه شدن بود!!؟ اما مجاهدتهای علمای عامل و آگاه، دسیسه های دشمن را هر از چند گاهی نقش بر آب نموده و دست آنان را برای مردم رو می کرد. جمله شهید مدرس هنوز طنین انداز است که « سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست » آیا منظور شهید مدرس این نبود که دیانت بدون سیاست دین نیست و سیاست بدون دیانت هم سیاست نیست و سیاست جزیی از دیانت و دشمن در پی جدا کردن دین از سیاست است؟

با وقوع انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) و همراهی مردم مؤمن در حقیقت احیای حقیقی بخش اعظم دین و دینمداری بود. علت اینکه دشمنان اسلام تا کنون اینقدر بر علیه جمهوری اسلامی ایران دسیسه کردند نه فقط به خاطر از دست دادن منافع مادی بوده بلکه می بینند تلاشهای چند صد ساله آنها در جدا کردن دین از سیاست از دستشان رفته و اگر این وضع به همین منوال پیش رود دیگر ابهتی از آنان در جهان باقی نمی ماند. چه اینکه شاهد آن هستیم که در این سی سال تا چه اندازه ابرقدرتها دچار ذلت و خواری شدند و دیگر کشوری نیست که با التیماتوم سفیر یک قدرت برتر جهانی پایه های حاکمیتش بلرزد و دستها را بالا ببرند. هنگامی که در سال 1342 امام خمینی(ره) دستگیر شدند، اولین صحبتی که رئیس ساواک وقت ارتشبد نصیری با معظم له داشت این بود که سیاست پدر مادر ندارد، سیاست یعنی پدر سوخته گری و ... شما را به سیاست چکار؟! و از امام(ره) می خواهد که از مسائل سیاسی دست بکشند. امام(ره) هم پاسخ کوتاه و دندانشکنی به او می دهند و می فرمایند: «آنچه که گفتید ما به دنبال آن نیستیم» البته دشمنان اسلام و ایادی شان به خوبی دریافتند که دیانت بدون سیاست، دینی بی ضرر و چه بسا به نفع ظالمان و ستمگران هم باشد و مشروعیتی هم برای غاصبان ایجاد کند! چه اینکه در سالهای قبل از انقلاب شاهد بودیم که معدود آخوندهای درباری و بعضی مداحان چگونه از رژیم ستمشاهی حمایت و برای استمرار سلطنت ظالمانه و دست نشانده کفار دعا می کردند!!؟

متأسفانه هنوز هم عده ای کج فهم هستند که پس از این همه حجت آشکار وبا علم به اینکه بیشترین مسائل اسلام، اجتماعی و سیاسی است و آن دسته اعمالی که جنبه جمعی دارد ارزش بی حد و حصر، نسبت به اعمال فردی دارد، باز دم از جدایی دیانت از سیاست زده و اگر هم به لفظ این را نگویند اعمال و رفتارشان این را ثابت می کند. آگاهان این دسته خوب می دانند اولین ضربه و انشقاقی که بین مسلمین اتفاق افتاد همین مسئله جدایی دین از سیاست و به عبارت روز مسئله سکولاریسم بود که با غصب امامت حضرت علی علیه السلام اتفاق افتاد و آن بر سر اسلام آوردند که همه می دانیم. اینها ابایی ندارند که خود را لیبرال معرفی و دین را امری فردی بدانند. چه اینکه دیدیم این افراد با اینکه به ظاهر شیعه هستند، در انتخاباتهای سراسری در مناطق سنی نشین مورد اقبال بیشتری قرار می گیرند!!؟ اما عده ای هم هستند که ناخواسته در مسیر دسته آگاه و به ظاهر دین دار و در واقع دین ستیز، قرار گرفته و به دلایلی امر بر آنها مشتبه می شود که حساب اینها جداست. دسته اول امید چندانی به بازگشتشان نیست و تعداد آنها هم اندک و بیشتر در خواصند، خواصی چون سامری ها و طلحه و زبیر و اشعری ها و... اما دسته دوم امید به بازگشتشان در مسیر حقیقی دین وجود دارد و تعداد آنان هم اندک نیست. لذا جا دارد و به حسب امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه دیگر مؤمنین می باشد که دست این برادران ایمانی خود را گرفته و راهنما باشند. چه اینکه اگر چنین نکنند بر اساس احادیث و روایات در حق برادر مؤمن خود خیانت کرده و چه بسا در روز حساب همین کسانی که ناخواسته در دام خناسان افتادند از دیگر برادران مؤمن خود شاکی شوند که چرا شما که می دانستید به ما نگفتید!!؟ اگر چه آنها هم بگویند اگر می گفتیم اثر نمی کرد، ولی باز این جواب قانع کننده نیست.

شاید یکی از دلایلی که دسته دوم در دام دسته اول قرار می گیرند ضعف اطلاعات و نداشتن تکیه گاه مطمئن برای یافته های خود و یا جدی نگرفتن مسئله دین و دینداری و هدف خلقت باشد. به هر حال غفلت چیزی است که کم و بیش همه گرفتار آن هستیم و باید این را همه بپذیریم که ندانسته هایمان بیشتر از دانسته هایمان است. حتی علمایی که به درجات بسیار عالی می رسند می فهمند که دانسته هایشان در برابر ندانسته هایشان بسیار اندک است. اولین ضعفی که در باره واژه سیاست وجود دارد عدم تعریف و معنای صحیح و اسلامی آن در بین مسلمین و خلط نمودن آن با سیاست ضد اسلامی و ضد دینی است که توسط دشمنان دین اعمال می شود. اینکه بگویند سیاست پدر مادر ندارد و سیاست یعنی کلک و حقه و پدر سوخته گری، این همان چیزی است که در بین کسانی معمول است که یا دین ندارند و یا سیاست را از دیانت جدا می دانند. چرا که سیاستی که از دیانت برخاسته باشد چنین چیزهایی را تجویز نمی کند. لذا اگر فرد دینداری چنین حرفی را در باره سیاست بزند و دین را فاقد سیاست بداند در حقیقت به دین خود توهین کرده است.

البته بد نیست در این مختصر به صورت کلی شمایی از سیاست را در سه نکته بررسی نماییم. 1- مفهوم سیاست: که به دو دسته تقسیم می شود الف: مفهوم لغوی. در لغت سیاست نسبت به کاربرد آن در موضوعات مختلف معنای خاصی می دهد. مثلاً اینکه گفته شود از مرزهای کشور سیاست کردند یعنی پاسداری نمودند. اما بیشترین کاربرد نسبت به مردم است. سیاست نسبت به مردم یعنی « سرپرستی و عاقبت اندیشی نسبت به کار آنان». ب: مفهوم کاربردی. عملاً برداشتهای بسیار متفاوتی از سیاست نزد اندیشمندان غربی و اسلامی وجود دارد. اگر ماکیاول را مظهر اندیشمندان غربی بدانیم او سیاست را علم قدرت یا دانش سلطه جویی می داند. بدین معنی که سیاست را علمی می داند که به انسان یاد می دهد چگونه به قدرت برسد و چگونه قدرتش را حفظ کند و یا اینکه دانشی می داند که یاد می دهد چگونه بر دیگران مسلط و این سلطه را حفظ کرد. در این سیاست همان چیزهایی که به طور معمول از قبیل کلک و حقه و غیره گفته می شو تجویز می گردد. اندیشمندان اسلامی هم به طور کلی سیاست را تدبیر امور، تنظیم و اداره آن تعریف کردند. در این تعریف هم صالحان می توانند عهده دار سیاست باشند و هم فاسقان. اما امام خمینی(ره) که احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) بودند می فرمایند: « سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام این مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است صلاح ملت است، صلاح افراد است. این(سیاست) مختصّ به انبیاء و اولیای الهی است و به تبع آن به علمای بیدار اسلام(در عصر غیبت).» همانطور که ملاحظه می کنیم در این تعریف جامع به جنبه های مختلف نیاز انسان پرداخته شده و مصداق کسانی که صلاحیت سیاستمداری دارند را نیز مشخص کرده است.

2- اهداف سیاست: اهداف سیاست متناسب با جهان بینی و نوع تعریفی که از سیاست وجود دارد تعیین می گردد. در سیاست تعریف شده ماکیاولی چون جهان بینی رسیدن به لذت بیشتر است و اعتقادی به مبداء و معاد وجود ندارد انتخاب اهداف شیطانی تجویز می گردد. از

حدود چهارصد سال قبل که نظرات ماکیاول مطرح و سپس توسط دول غربی به مرحله اجرا در آمد پدیده استعمار هم شکل گرفت وغارت ملتهای دیگر به بهانه عمران و آبادانی آغاز گردید. و امروز هم می بینیم که به بهانه دموکراسی، حقوق بشر و مبارزه با تروریسم و غیره، سلطه و غارت بر علیه ملتهای ضعیف در حال انجام است و حتی برای اینکه بازار فروش جنگ افزارهایشان داغ و آزمایش شوند، جنگی را در سرزمین دیگران طراحی و با پول ملتهای دیگر اجرا می کنند. اما در سیاست اسلام ناب از آنجا که جهان بینی به خدا رسیدن و عبودیت حضرت حق است، سیاستمدار مسلمان باید اهداف خداپسندانه را انتخاب و او حق ندارد اهداف شیطانی را دنبال نماید. در این سیاست خدعه و کلک و پدرسوخته گری جایگاهی ندارد. در این سیاست است که حضرت علی علیه السلام در برابر معاویه ها و معاویه صفتان خون دل می خورد و از راه نیرنگ و خدعه برای فریب دادن مردم و تهدید و یا تطمیع آنان استفاده نمی کند. اما معاویه که در تقابل با چنین سیاستی بود، حتی ازفریب کودکان توسط بزغاله هم دریغ نمی کرد. معاویه آنچنان سیاستهایش را با حقه و کلک می آمیخت که شایع شده بود که حضرت علی علیه السلام سیاست ندارد!! در حالی که حضرت به این مضمون می فرمایند: « اگر ناخوشایندی گناه نمی بود که هر گناهی کفر است، من بهتر از معاویه می دانستم که چگونه مردم را مطیع خود نمایم.» اگر می بینیم که امروز نیز بعضی از سیاستمدارانی که بر کشورهای اسلامی مسلط هستند همان سیاستهای معاویه ای را دنبال می کنند این ربطی به اسلام ندارد و اگر دیدیم که حتی در جمهوری اسلامی ایران نیز در دوره هایی سکولارها با فریب مردم سالها توانستند در مسئولیتهای حساسی جای گیرند، این ربطی به اسلام و جمهوری اسلامی ندارد. این مربوط به ما می شود که سره را از ناسره خوب تشخیص نداده و در جهت آگاهی خود و انتخاب اصلح تلاش لازم را نکردیم!! عدم شناخت سیاستهای معاویه ای و ماکیاولی که شاید ماکیاول هم شاگردی از شاگردان مکتب معاویه باشد، با سیاست اسلامی ناب، موجب انکار اصل سیاست دینی دربین عده ای شده است. در سیاست اسلام ناب و شاگردان مکتب امام حسین علیه السلام اهداف شیطانی هیچ جایگاهی ندارد و آنگاه که شاگرد این مکتب، حضرت مسلم ابن عقیل(ع) در خانه هانی بن عروه مخفی بود و عبیدا... بن زیاد (ل) به آنجا آمد و بنا بود حضرت مسلم کار او را تمام کند به واسطه اینکه چنین هدفی را خداپسندانه ندید از انجام آن منصرف شد.

3- ابزار سیاست: به طور کلی در سیاست غربی و ماکیاولی یا به عبارتی معاویه ای، هدف وسیله را توجیه می کند جلودار است و پیروان این سیاست بر این باورند که مهم رسیدن به هدف است و از هر ابزاری می توان استفاده کرد. دنیا شاهد بود امریکا برای رسیدن به پیروزی زودتر، حاضر شد مردمان دو شهر بزرگ ژاپن را قتل عام نماید. منافقین پیرو چنین سیاستی را در کشور شاهد بودیم که برای ایجاد نا امنی آن ترورهای کور را بر علیه مردم کوچه و بازار انجام می دادند. و در روزهای اخیر هم شاهد بودیم که پیروان این سیاست که در مناطق سنی نشین بیشترین آراء را داشتند!!؟ برای رسیدن به اهداف شیطانی خود چه تهمتها و دروغهایی به رقیب خود نسبت داده و پس از اینکه مردم اقبالی به آنها نکردند، با زیر پا گذاشتن آیه شریفه 46 از انفال، نظام اسلامی را به دروغ گویی و تقلب متهم و برای ادعاهای واهی خود هیچ دلیلی (جز اینکه روز را شب جلوه دهند) نداشته و به جای احترام گذاشتن به نظر اکثریت قاطع مردم و گردن نهادن به قانون، طرفداران خود را به اغتشاش دعوت و جان و مال و نوامیس مردم را مورد هجمه قرار داده و دشمنانی که مجبور شده بودند موجودیت جمهوری اسلامی ایران را بپذیرند را به طمع انداخته و وهابیون را نیز بسیار شادمان کردند. براستی چنین کسانی را می توان گفت پیرو سیاست اسلامی هستند؟!! آیا کسی که همسر و فرزندانش گرداننده اصلی آشوبها بودند و از آنان اعلام برائت نکرده و در آن دوره قبل و نه تاکنون به منتخب ملت تبریک نگفته، آیا از سیاست اسلامی بویی برده است؟!! آیا چنین افرادی با چنین تفکراتی برای نظام اسلامی خطرناک نبوده و نیستند؟ مگر نه این است که اسلام ضربه های کاری را از سوی افراد چند چهره خورده؟ مگر ائمه اطهار علیهم السلام به وسیله مسلمان نماها به شهادت نرسیدند؟ مگر آخرین ذخیره الهی به جهت مصون ماندن از کید منافقان اسلام در پرده غیبت به سر نمی برند؟ آیا ولی امر مسلمین که در خطبه های 29/3/88 آنگونه با امام زمان خود استغاثه نموده و از اهدای جان خود در برابر توطئه اخیر سخن به میان آوردند، ارتباط با همین قماشی نداشت که قبل از انتخابات نیز خبر از آشوبهای خیابانی داده و تهدید کرده بودند؟ آیا زمان آن نرسیده که جامعه اسلامی بویژه تشیع دامن خود را از لوس وجود چند چهره ها پاک کند؟ ما یزدی ها که خود را از بسیاری نعمات محروم و کسانی که باید راهنما و هدایتگرمان باشند اگر گمراه کننده نباشند! جای شکرش باقی است، اگر دست روی دست گذاشته وهمچنان کوتاهی کنیم، آیا شایسته این خواهیم بود که همچنان یزدی را به تبار و نیاکان مؤمن و خدوم خود بشناسند؟ آیا برای یزد ننگ نیست که پس از آن سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب در میدان امیر چقماق (12/10/86) در خصوص انتخاب اصلح برای نمایندگی مجلس، کسی را راهی مجلس کنند که مورد حمایت حزبهایی باشد که محور اصلی اغتشاشات اخیر بودند؟!، آیا برای یزدی ننگ نیست که نماینده شان با کمال پر رویی و وقاحت دریافت حکم حکومتی از سوی مقام معظم رهبری را امری عجیب و غیرقانونی اعلام و کسی هم دم در نیاورد؟!! آیا برای یزدی ننگ نیست که نماینده شان آنان را به طمع شام و نهار در استقبال از رئیس جمهور متهم کند؟!! آیا برای یزد دارالعباده و دارالعلم ننگ نیست که آرای سیاسی شان به مناطقی که وهابی ها نفوذ دارند نزدیک شود؟!! آیا برای یزد ننگ نیست که شخصیتهایی سیاسی و روحانی عضو فعال مجمع روحانیون مبارز و به ضد انقلاب پیوسته دارد ؟!!، آیا اینها سهمی در اغتشاشات 30/3/88 در آتش زدن مسجد در تهران و قتل و غارت نداشته و ما نیز مسئولیتی در قبال آنان نداریم؟!!

زیاد از اصل قضیه دور نشویم در یک کلام سیاست ماکیاولی یا معاویه ای، جدای ازانتخاب اهداف شیطانی، حکم می کند که برای رسیدن به هدف شیطانی، از ابزار شیطانی هم استفاده و فرد بی گناهی چون ندا آقا سلطان را به قتل رساند تا تنور اغتشاشات داغ تر گردد. اما سیاست اسلام ناب به مسلمان اجازه نمی دهد از ابزار شیطانی استفاده کند و در ماجرا های اخیر، علی رغم اینکه بعضی از اغتشاشگران به سلاح گرم مجهز بودند نیروهای انتظامی با پذیرش صدها مجروح و شهید از سلاح گرم استفاده نکردند. چرا که اینان پیرو مکتب حسینی هستند که با مواجه شدن با اولین سپاه دشمن، آنها را تشنه می یابند و حضرت دستور می دهند که حتی به حیواناتشان هم آب بدهند. اما همین دشمن که سیاستی معاویه ای دارد، چند روز بعد آب را بر روی زن و فرزندان هم بستند و هنگامی که امام حسین علیه السلام جرعه ای آب برای فرزند شیرخوارشان طلب کردند. پاسخشان تیر سه شعبه به گلوی حضرت علی اصغر(ع) بود!!

آخرین کلام: ای برادر و خواهر ایمانی نکند سالها دم از اسلام و حسین و مهدی (علیهما السلام) بزنیم و هنوز متوجه نباشیم که سیاست و دیانت حسینی و مهدوی عجین در همند و خدای نخواسته ادعایمان با عملمان متفاوت از آب در آید؟! نکند به ظاهر در زیر پرچم اسلام و در لحظه های حساس زیر پرچم نفاق باشیم!! آیا شیطان هنرش جز این است؟ آیا از پس شیطان در عرصه های سیاسی بر آمده ایم؟! چه تکیه گاه مطمئنی برای مصون ماندن از فریب و خطا انتخاب کردیم؟ در این جنگ رسانه ای که جبهه نفاق و کفر دست بالا یی دارند، آیا از نشریات پاکی چون هفته نامه پرتو سخن استفاده می نماییم؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا